۲۶۸
خلاصه این برنامه
دختر کوچکی به نام «کاترین» که پدر و مادرش را از دست داده، برای نگهداری به خالهاش خانم «هگس» سپرده میشود. خاله هگس که بسیار سختگیر است او را با «متیو» آشنا میکند. روزی آنها به همراه خاله به بانک میروند. بچهها از اینکه در کالسکه بمانند حوصلهشان سر رفته و به سراغ یک مغازۀ اسباببازی فروشی میروند؛ اما ناگهان درِ مغازه قفل میشود و بچهها در مغازه زندانی میشوند. کاترین و متیو متوجه میشوند که اسباببازیهای داخل مغازه جان گرفتهاند و با آنها حرف میزنند...
خلاصه این برنامه
بیشتر